خیلی باحاله
هر چی به خای داره
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید

پيوندها
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان خیلی باحاله و آدرس yasin12246.LoxBlog.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 54
بازدید کل : 29184
تعداد مطالب : 44
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


موضوعات
اس ام اس

نويسندگان
یاسین

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
پنج شنبه 23 خرداد 1392برچسب:, :: 17:45 :: نويسنده : یاسین

یادم باشد زندگی را دوست دارم.

یادم باشد قلب کسی را نشکنم.

یادم باشد زمان، بهترین استاد است.

یادم باشد که عشق کیمیای زندگیست.

یادم باشد پاکی کودکیم را از دست ندهم.

یادم باشد زندگی، ارزش غصّه خوردن ندارد.

یادم باشد پل های پشت سرم را ویران نکنم.

یادم باشد هیچگاه از راستی نترسم و نترسانم.

یادم باشد از بچّه ها می توان خیلی چیزها آموخت.

یادم باشد برای درس گرفتن و درس دادن به دنیا آمده ام.

یادم باشد با کسی دشمنی نکنم شاید روزی دوستم شود.

یادم باشد که روز و روزگار خوش است و تنها، دل من، دل نیست.

یادم باشد با کسی آنقدر صمیمی نشوم شاید روزی دشمنم شود.

یادم باشد از چشمه ، درسِِ خروش بگیرم و از آسمان، درسِ پـاک زیستن.

یادم باشد که آدم ها همه ارزشمندند و همه می توانند مهربان و دلسوز باشند.

یادم باشد جواب کین را با کمتر از مهر و جواب دو رنگی را با کمتر از صداقت ندهم.

یادم باشد گره ی تنهایی و دلتنگی هر کس، فقط به دست دل خودش باز می شود.

یادم باشد قبل از هر کار، با انگشت به پیشانی ام بزنم تا بعدا با مشت بر فرقم نکوبم.

یادم باشد هر گاه ارزش زندگی یادم رفت در چشمان حیوان بی زبانی که به سوی قربانگاه 

می رود زل بزنم تا به مفهوم بودن، پی ببرم.

 
پنج شنبه 23 خرداد 1392برچسب:, :: 17:43 :: نويسنده : یاسین

امشب
ميخواي بري بدون من
خيسه چشاي نيمه جون من
حرفام نميشه باورت
چيكار كنم خداياااااااا
راحت داري ميري
كه بشكنم عشقم
بذار نگات كنم يكم شايد
باهم بمونه دستاي ما
بجون تو
ديگه نفس نمونده واسه ي من
نرو توهم ديگه دلم رو نشكن
دلم جلو چشات داره ميميره
نگام نكن
بذار دلم بمونه روي پاهاش
فقط يذره اخه مهربون باش
خدا ببين چه جوري داره ميره
---------------------------
اره تو راست ميگي كه بد شدم
اروم ميگي كه جون به لب شدم
امشب بمون اگه بري چيزي درست نميشه
ساده نميشه بي خبري بري عشقم
بگو نميشه بگذري از من
بگو كنارمي هميشه
ترو خدا ببين چه حالييم نگو كه ميري
دلم ميخواد كه دستامو بگيري
نرو بدون تو شكنجه ميشم
پيشم بمون
ديگه چيزي نميگم اخريشه
كسي واسه من شبيه تو نميشه يمون
الهي من برات بميرم

 
پنج شنبه 23 خرداد 1392برچسب:, :: 17:42 :: نويسنده : یاسین

آدمها برای یکدیگر نقش سیگار را بازی میکنند
همدیگر را می کشند 
لذت می برند 
دود می کنند 
تمام می کنند 
و بعد از اندک زمانی ، سیگاری دیگر !

 
پنج شنبه 23 خرداد 1392برچسب:, :: 17:40 :: نويسنده : یاسین

 
چهار شنبه 14 فروردين 1392برچسب:, :: 19:50 :: نويسنده : یاسین

 
چهار شنبه 14 فروردين 1392برچسب:, :: 19:48 :: نويسنده : یاسین

من از تو هستم و تو از من

گفتم : خدایا از همه دلگیرم . گفت : حتی از من ؟

گفتم : خدایا دلم را ربودند. گفت : پیش از من؟

گفتم : نگران روزیم . گفت : آن با من!

گفتم : خیلی تنهام ! گفت : تنهاتر از من ؟

گفتم : درون قلبم خالیست . گفت : پر کن از عشق من !

گفتم : دست نیاز دارم .  گفت : بگیر دست من .

گفتم : خیلی دوری !  گفت : تو یا من !

گفتم : چگونه آرام گیرم ؟ گفت : با یاد من!

گفتم : با این همه مشکل چه کنم ؟ گفت : توکل به من  .

گفتم : هیچ کس کنارم نمانده . گفت : بجز من !

گفتم : خدایا دوستت دارم. گفت : بیش از من؟

گفتم : خدایا چرا انقدر میگویی من ؟

گفت : چون من از تو هستم و تو از من .

 
چهار شنبه 14 فروردين 1392برچسب:, :: 19:47 :: نويسنده : یاسین

http://bia2up.ir/uploads/13558530791.jpg

من در زندان دستانت به فکر خود کشی ام



کافی است شباهنگام کمی از شاه توت های لبانت را



دزدکی نوش جان کنم



تو صبح زنی را می بینی که در زندان دستانت جان داده



یک خودکشی عاشقانه...



یک پایان 
تراژدیک . . . ..

 
چهار شنبه 14 فروردين 1392برچسب:, :: 19:46 :: نويسنده : یاسین

ميــدآنـے ؟؟ ...

آغـوشـت بـا تمـــآم گوشـه ڪنـــآرش را ...

هــُرم نفسهــآيت بـا تمـــآم نـوازششـ را ...

ڪنــج لبـــآنت با تمــآم شيــرينيش را ...

مــوهــآے نـَرمـت بـا تمــآم آشفتگيـش را ... و ...

طــاق زدم با بهشـت (!) وجــود '' تــو '' ...

بـَراے تمـــآم زندگــي دنيـوے و اخــروے مـَن ڪافيس
ـت ..

 
چهار شنبه 14 فروردين 1392برچسب:, :: 19:45 :: نويسنده : یاسین

وقتی دو عاشق از هم جدا میشن ...
دیگه نمیتونن مثل قبل دوست باشن ...
چون به قلب همدیگه زخم زدن ...
نمیتونن دشمن همدیگه باشن ...
چون زمانی عاشق بودن ...
تنها میتونن آشناترین غریبه برای همدیگه باشن ...

 

 

 
چهار شنبه 14 فروردين 1392برچسب:, :: 19:43 :: نويسنده : یاسین

 
چهار شنبه 14 فروردين 1392برچسب:, :: 19:42 :: نويسنده : یاسین

 
چهار شنبه 14 فروردين 1392برچسب:, :: 19:41 :: نويسنده : یاسین

یک کلام ، اولین و آخرین احساس قلبم نسبت به تو ... دوستت دارم

تو نیز گفتی مرا دوست داری ، اما دوست داشتنت دو روز است ،

دیروز گذشت و آخرش امروز است!

این من هستم که وفادار خواهم ماند ،  

این تو هستی که تنها بی وفایی از تو جا خواهد ماند!

این من هستم که آخرش میسوزم ، این تو هستی که میروی

و من با چشمهای خیس به آن دور دستها چشم میدوزم

این من بودم که سهم دیدارم با تو عشق بود ،

این تو بودی که میگفتی از آغاز هم قصه من و تو دروغ بود!

تو هر چه دوست داری بگو، اما من هنوز بر سر حرفم هستم ، دوستت دارم.

خورشید بتابد یا نتابد، ماه باشد یا نباشد،  

 شب و روز من یکی شده ، فرقی ندارد برایم ،

همه چیز برایم رویا شده ، عشق تو برایم آرزو شده ،

به رویا و آرزو کاری ندارم ، حقیقت این است که دوستت دارم!

کاش تو نیز مثل من بودی ! مثل من عاشق ، بی قرار ، چشم انتظار

کاش تو نیز حال مرا داشتی، هوای مرا داشتی...

بی خیال میخواهی هوایم را داشته باش یا نداشته باش ،

میخواهی به انتظار من باش یا نباش ، من دوستت دارم

نمیترسم از رفتنت ، نمی بازم از شکستنت، نمیخندم و نمیگریم ،

از این هیاهو و التهاب تنها یک احساس است که می ماند ، دوستت دارم!

دوست داشتن تو دو روز باشد یا یک عمر مهم نیست ،

مهم این است که من در این دنیا و آن دنیا دوستت دارم

میخواهی باور کن یا نکن ، حس کن ، یا از آن بگذر ،

اما قبل از گذشتنت لحظه ای صبر کن...

دوستت دارم ...

 
چهار شنبه 14 فروردين 1392برچسب:, :: 19:40 :: نويسنده : یاسین

اینجـا زَمـیـטּ اَست

رَسم آدمـہـایَش عـجـیبـ اَست

اینجـا گـُم کـہ بشـَوے

بـہ جـاے اینکہ دُنبالَــت بگـَردند

فَراموشَت مـے ڪننـد

عاشِق کہ بشـَوے

بـہ جـاے اینکـہ دَرڪَت کـنند ، مُتهمَت مـے ڪنند

فَرهنگـ لُغتـ اینجـا چیزے اَز

عِشق وَ اِحساس وَ غـرور سَرش نمـے شَود

زیاد کہ خوبـ باشے ، زیادے مےشَوے

زیاد کہ دَم دَستـ باشے ، تڪرارے مے شَوے

زیاد کہ بخَندے ، بَـرچَسبـ دیـ ـوانگـے مـے خورے

وَ زیاد کہ اَشکـ بریزے ... عاشقـــــ ــ ــــے !

ایـטּ جا باید

فــَقـط

بَراے دیگران نَفس بکـشے...

 
چهار شنبه 14 فروردين 1392برچسب:, :: 19:40 :: نويسنده : یاسین

دیگرزمانی برای خواستن توبرمن نمانده

اماهنوزازپشت نگاهم خواهان توام

وتوبی رحمانه نگاهم رامیکشی

باهمه سکوتم تورا فریادمیزنم

وتوفریادم را نمیشنوی

درددوری تو دلم رادر سینه می فشارد

وژاله را به چشمانم هدیه میکند

ایاترانه عشق رااز چشمانم خواهی خواند

وشعر وفا را زمزمه خواهی کرد

کاش توهم نفس با من فریاد می زدی

دوس داشتن را

 
چهار شنبه 14 فروردين 1392برچسب:, :: 19:39 :: نويسنده : یاسین

به یه جایی از زندگی که رسیدی+

میفهمی اونی که زود میرنجه زود میره زود هم بر میگرده

ولی اونی که دیر میرنجه دیر میره اما دیگه برنمیگرده!!!

+به یه جایی از زندگی که رسیدی+

میفهمی اونی که دوست داره همش نگرانته به خاطر همین

بیشتر ازینکه بگه دوست دارم میگه مواظب خودت باش...

+به یه جایی از زندگی که رسیدی+

میفهمی اونی که دوسش داشتی اصلا دوست نداشت

اینجاس که میگن دل به دل راه نداره!!!

 

 
چهار شنبه 14 فروردين 1392برچسب:, :: 19:38 :: نويسنده : یاسین

سـَפֿـت تريـטּ בو رآهـﮯ ...

בو رآهـﮯ بيـטּ فـَرآموش ڪَرבَטּ و اِنتظـآر اَست ...

گـآهـﮯ ڪآمـِل فـَرآمـوش مـﮯڪُنـﮯ ...

و بعـב مـﮯبينـﮯ ڪـﮧ بـآيـَב مـُنتظـِر مـﮯمـآنـבﮮ ...

و گـآهـﮯ آنقـَבر مـُنتظـِر مـﮯمـآنـﮯ ڪـﮧ ...

مـﮯفَهمـﮯ زوבتـَر از ايـטּها بايـَב فـَراموش مـﮯڪَرבﮮ ...
 

 
چهار شنبه 14 فروردين 1392برچسب:, :: 19:38 :: نويسنده : یاسین

عشــــق تـ ـو

شـ ـوخــے زیـ ـبـــآیے بـــــود...

کــــ ه خُـــــدآوَنــــد بآ قَلـــب مَـ ـن کَـ ـرد...!

زیـ ـبــــآ بـــــود ...

امـــــــآ

شـ ـوخے بــــــــود...

حـ ـآلآ تـــــو بے تَــــقصیـ ـرے

خــــــُدآے تـــو هَــــم بے تَـــقصـــــیر اسـ ـتــ

مَـــــن تـ ـآوآن اشـ ـتـ ـبآه خــــود رآ مے دَهـ ـَم...

هَــــمه ے ایـ ـن تَنــ ـهــــآیے...

تـ ـآوآن جــــــدے گــــــرفتَـ ـن آن شــــوخـ ـے اسـ ـتـ ـ...!!!

 
چهار شنبه 14 فروردين 1392برچسب:, :: 19:36 :: نويسنده : یاسین

خسته ام ازتظاهر به ایستادگی

ازپنهان کردن زخم هایم

زورکه نیست!

دیگرنمی توانم بی دلیل بخندم وبا

لبخندهای مسخره وانمودکنم

همه چیز روبه راه است...!

اصلا دیگرنمیخواهم که بخندم میخواهم لج کنم

با خـــــودم

باتـــــو

با همه ی دنیــ ــا...

چقدربگویم فردا روزدیگریست وامروزبیاید

ومثل هرروز باشی ؟؟!

خسته ام ازتــــــو

ازخـــودم

ازهمه ی ....

میخواهم بکشم کنار ازخودم ازتــــــــو../.

 
سه شنبه 6 فروردين 1392برچسب:, :: 10:17 :: نويسنده : یاسین

 



از ہِیچڪار ڪودڪیم پشیمان نیستم...

جز آرزوے بزرگ شدن....!


 


 

 
سه شنبه 6 فروردين 1392برچسب:, :: 10:10 :: نويسنده : یاسین


آدمـاے دلتــــــــــنگ
وقتی خیلی بہِشون خوش میگذره و میخندند
یہِو سرشونو برمیگردونند اونورے
یڪم ثابت میشن
یواش یواش چشاشــــــون پر از اشـــــــک میشہِ

 
 

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد